برای آشنایی با خواجه نصیرالدین طوسی به ادامه مطلب مراجعه کنید.
قرص ماه شب ۱۴ بود و در یک تاریک سرای غیبت راه می نمایاند، مسیری به سوی نور، به سمت خورشید، خورشیدی که از پس شب می آمد.
مرزبانی مینمود حریم ولایت را، امامت را، و طلایه داری بود از برای تشیع.
برای حفظ کیان شریعت چه مرارتها که تحمل نمود وچه سختی ها که بجان خرید، اما همواره بیرق امام عصر خویش روحی له الفدا را بر زمین نگذارد بلکه از جان مایه گذارد.
چه گویم از اوصاف آن شخص که در هر فنی دستی در کار داشت و در علم، عالِمی کم نظیر بود. تالیفاتش هنوز هم راه گشاست و هنوز به سوی خورشید دوران دلالت دارد.
بزرگمردی از دیار طوس، سامان امام ثامن علیه السلام. دغدغه داشت در سر؛ دغدغه افراشتن پرچم امامت را، و چه زیبا بر افراشت و برچید بساط ولایت ستیزان را، عباسیان را.
سخن ازمردیست که نامش را باید گرامی بر زبان جاری کرد: “نصیرالدین”. و چه با مسمّی اسمی دارد! بله، یادکردِ ما از خواجه نصیرالدین طوسی اعلی الله مقامه است.
خلاصهای از زندگانی
محمد بن محمد بن حسن بن طوسی، معروف به خواجه نصیر و مشهور به محقق طوسی و ملقب به نصیرالدین فقیهی است که فقهای همه اعصار، طوق اذعان فضیلت و کیاست و فطانت او را بر رقبه خویش قلاده ساخته و برتر از او عالمی را نشناخته .
همامی که اهل یقین به بحردانش او معترفند. معالم تحقیقات ابوعلی که به تصارم شبهات ابیالبرکات یهودی و تشکیکات رازی نزدیک به اندراس رسیده بود ، از غایت علو حکمت و کمال ادراک، استدراک نمود و وهن ایرادات آنان را که از روی فهم ظاهر و خودنمایی وجود قاصر بود، بر باد دادی.
و در روز وفات امام فخر رازی؛ آن گوهر پاک در خطه خاک قدم نهاد و تاریخ این آیه شریفه گردید: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا». و این بزرگوار اصلش از جهرود ساوه است و با ولادت با سعادتش در یازدهم شهر جمادی الاولی از سال پانصد و نود و هفت در طوس واقع شد و در ششهر صفر از سال ششصد و چهل و چهار از تالیف شرح اشارات فراغت یافته.
طوسی یکی از سرشناسترین و با نفوذترین چهرههای تاریخ اسلام است.خواجه نصیر الدیـن ایام کودکى و جـوانى خود را در طوس گذراند، و دروس مقدماتى از قبیل خـواندن و نوشتـن، قرائت قرآن، قـواعد زبان عربـى و فارسى، معانى و بیان و مقدارى از علـوم منقـول از قبیل حدیث و علوم دینی و علوم عملی را نزد پدر روحانى خـود (محمد بـن حسـن طـوسى) فراگرفت. در ایـن ایام خواجه نصیر از مادرش در یادگیرى خـواندن قـرآن و متـون فارسـى استفاده مـى کـرد. و منطق و حکمت را نزد خالویش، بابا افضل ایوبی کاشانی آموخت.
تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رساند و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت. خواجه بعد از طى دوره سطح عالى در نیشابـور و برای ادامه تحصیل به شهر رى و از آنجا به قم و بعد از مدتی راهى اصفهان شد، لیکـن در اصفهان استادى که بتـواند از او استفاده نماید، نیافت بعد از انـدک مـدتـى به عراق مهاجـرت نمـود در عراق علـم فقه را فراگرفته و در سال ۶۱۹ هـ ق، موفق به اخذ درجه اجتهاد و اجازه روایت از معین الـدیـن گشت خـواجه در عراق در درس اصـول فقه علامه حلـى حـاضـر گشت، وى نیز متقـابلا در درس حکمت خواجه شرکت مى نمود.
پس از مدتی خواجه قصد مراجعت به وطن خویش نمود. در بیـن راهِ بازگشت به میهن از شهرهاى مختلف عبـور کرد و به نیشابـور رسید. نیشابور در آن زمان چند بار مـورد هجـوم قرار گرفته بـود و شهر در دست مغولان بـود.
خواجه بعد از نیشابـور به طـرف طـوس زادگاه خـویـش ادامه مسیـر داد و از آنجا خـود را به قایـن رساند تا بعد از سالها به دیدار مادر و خـواهرش مـوفق شـود. مدتـى در قایـن اقامت کـرده و به تقـاضـاى اهل شهر امامت جماعت مسجـد شهر را قبول و به مسائل دینـى مردم رسیـدگـى کرد و اطلاعاتـى نیز درباره قوم مغول به دست آورد.
در شهر قایـن دختر فخر الـدین نقاش، را به نکاح خود درآورد و به ایـن ترتیب دوره اى دیگر از زندگى پر فراز و نشیب خـواجه آغاز گردید. بعد از چند ماه سکونت در شهر قایـن از طرف “محتشـم قهستان” به نام “ناصر الدیـن” که مردى فاضل و کـریـم و دوست دار علماء بـود دعوت به قلعه شـد او به اتفـاق همسـرش به قلعه اسمـاعیلیـان رهسپـار گـردیـد.
قلعه هاى اسماعیلیه بهترین و محکـم تریـن مکان در بـرابـر حمله مغولها بود.
در ایـن مدت که خـواجه نصیر در قلعه قهستان بود، بسیار مورد احترام و تکریم قرار مى گرفت و آزادانه به شهر قایـن رفت و آمد داشت و به امور مردم رسیدگى مى نمود. در همیـن زمان بود که به در خـواست میزبـان، کتـاب (طهاره الاعراق) “ابـن مسکـویه” را از عربـى به فـارسـى تـرجمه کـرد و نام آن را اخلاق ناصـرى (به نام میزبان خود) نهاد.
اقامت در این قلعه به وی امکان داد دست به تألیف و تحریر کتابهاى متعددى از جمله شرح اشارات ابـن سینا، اخلاق ناصرى، رساله معینیه، مطلوب المومنیـن، روضه القلوب، رساله تـولى و تبرى و … بزند. ایشان در ایـن دوره از زندگانى پر ماجراى خویـش از کتابخانه هاى غنى اسماعیلیان بهره ها بـرد و به علت نبـوغ فکرى، و دانـش و آلایـش معروف و سرشناس گشت.
وقتی که هولاکو به فرمانروایی اسماعیلیان در سال ۶۳۵ پایان داد طوسی را در خدمت خود نگاه داشت.خواجه نصیرالدین طوسی در تمام امور کشوری و لشگری مغول برای نیل به مقاصد عالیه خود دخالت داشته و تا اندازه ای که توانست از پیش آمدها و سختی های ناگوار که متوجه جامعه مسلمین میشد جلوگیری میکرد، گاهی با سخنان علمی و زمانی با گفتگوهای مختلف و هنگامی با اندرزهای سیاسی مقاصد مهم اساسی خود را با دست هلاکوخان انجام می داد پیشرفتهای علمی و نوازش فضلاء و علما با دست خواجه صورت می گرفت و روی این نظریات روزبه روز در دربار هلاکو محبوبتر شده و مورد توجه خاص ایلخان می گردید.
خواجه نصیرالدین همیشه اصول مقاصد دینی را نصب العین خود قرار میداد و تمام حرکات علمی، که شایستهی یک مرد دینیِ آشنا به مصالح اجتماعی -اسلامی است، بکار میبست.
یکی از اقدامات مهم خواجه نصیرالدین طوسی تشویق هلاکوخان به فتح بغداد و برانداختن دودمان عباسی و کشتن خلیفه به دست ایلخان مغول بود، که داستان آن از این قرار است که:
عدهای از مردم نادان و فریب خورده (که تحت تاثیر تعالیم عباسیان رشد یافته بودند) جلوی کشتن خلیفه را گرفتند و گفتند اگر خلیفه را بکشید خدا غضب مینماید و از آسمان بلا نازل میگردد. خواجه با کیاستی هوشمندانه پیشنهادی به هلاکو داد که در روشن کردن افراد کوردل و جاهل نقش اساسی داشت و تحسین همگان را برانگیخت.
ایشان پیشنهاد نمود که چند نمد مال به کار بگیرید تا خلیفه را در میان نمد قرار دهند و شروع به نمدمالی کنند، و از طرفی عده ای را مامور داشت تا به نظاره آسمان بپردازند تا اگر آسمان خواست به زمین بیاید و یا بلایی از آن نازل شود سریعا خبر دهند تا نمدمالان دست از کار بشویند.
پس چنین کردند و خلیفه را آنقدر مالیدند تا جان از تنش به در رفت! و بدین ترتیب هیاهوی مخالفانِ کشتن خلیفه نیز فروخوابید.
چنـدى از فتح بغداد نگذشته بـود، که در سال ۶۳۸ هلاکـو خـواجه را به ساختـن رصد خانه تشـویق کرد. هلاکو کلیه موقوفات را به خـواجه واگذار کرد تـا ۱۱۰ مورد آنها را به مصـرف رصـد خـانه بـرسـاند.
خـواجه به امر هلاکـو، مشاهیر، حکما و منجمان را به مراغه احضار کرد.
رصـد خانه مراغه در سال ۶۵۶ هـ. ق، آغاز و در سال ۶۷۲ هـ. ق، به اتمام رسید. در ایـن رصد خانه از ابزار نجـومـى که از قلعه المـوت و بغداد آورده بـودنـد استفـاده گـردیـد خـواجه تـوانست کتابخانه عظیمـى در آنجا تأسیـس کنـد تعداد کتب آن را بالغ بـر چهار صـد هزار جلـد نـوشته انـد.
قسمت اعظم ۱۵۰ رساله و نامههای طوسی به زبان عربی نوشته شده است.
برخی بر این باورند که وسعت معلومات و نفوذ او با ابنسینا قابل قیاس است جز آنکه ابن سینا پزشک بهتری بود و طوسی ریاضیدان برتر.
از معروفترین آثار نجومی وی زیج ایلخانی است که در سال ۶۵۰ نوشته شده و همچنین تذکرهفی علمالهیئه. در نجوم “تذکره فی علمالهیه ” وی کاملترین نقد بر “نجوم بطلمیوسی” در قرون وسطی، و معرف تنها الگوی ریاضی جدیدِ حرکاتِ سیارات است، که در نجوم قرون وسطی نوشته شده است.
نصیرالدین طوسی ستاره درخشانی بود که در افق تاریک مغول درخشید و در هر شهری که پاگذارد آنجا را به نور حکمت و دانش و اخلاق روشن ساخت و در آن دوره تاریک وجود چنین دانشمندی مایه اعجاب و اعجاز بود.
اساتید
شهید ثانی در رساله چهل حدیث خود می نویسد محققاً خواجه نصیر در علوم منقول شاگرد پدرش بود که او از شاگردان فضل اله راوندی بود و او از شاگردان ثقه الاسلام سید مرتضی علم الهدی می باشد.
اساتیدی که خواجه نصیر الدین از محضرشان بهره مند گردیده است عبارتند از:
از محضر دایى بزرگوارش (نور الدیـن على بـن محمد شیعى) .
از محضر ریاضـى دان معروف آن زمان (محمد حاسب) کسب فیض نموده است.
آخریـن استادى که خواجه در طوس پیـش او تلمذ نمود (عبدالله بـن حمزه) دایى پدرش بوده است.
درس خارج فقه و حدیث و رجال را در محضر امام سراج الدین کسب علم نمود.
فرید الدیـن داماد نیشابورى دانشمند بزرگ آن عصر بود که خـواجه در حضـور ایـن استـاد اشـارات ابـن سینا را آمـوخت.
کتاب قانـون ابـن سینا را از قطب الـدیـن فرا گرفته و در نهایت از محضـر عارف نامـور شیخ عطار نیشابـورى بهره مند گردید.
ابـو السادات اسعد بـن عبد القادر.
خـواجه نصیر علـم فقه را از محضـر (معین الدیـن سالم) فرا گرفته است.
در موصل از محضر (کمال الدیـن موصلى) نجـوم و ریاضـى را آموخت.
شاگردان
شاگردان بسیاری از محضر خواجه کسب علم نموده اند که معروف ترین آنان می توان از علامه حلیو حتییکـى از شـاگـردان حنبلى مـذهب وی ابـن فـوطـى نام برد.
گفتار بزرگان
علامه حلـى از شاگردان بر جسته خـواجه که از بزرگتریـن علماى مذهب تشیع است در باره خصوصیات اخلاقى استادش مى گوید: خـواجه بزرگوار در علوم عقلى و نقلـى تصنیفات بسیار دارد و در علـوم اسلامـى بر طریقه مذهب شیعه کتابها نوشت او شریف تریـن دانشمندى بود که مـن در عمرم دیـدم.
(ابـن فـوطـى) یکـى از شـاگـردان حنبلى مـذهب خـواجه نصیـر در خصـوص اخلاق استـادش مـى نـویسد : خـواجه مردى فاضل و کریـم الاخلاق و نیکـو سیرت و فـروتـن بـود و هیچگاه از درخـواست کسـى دل تنگ نمى شد و حاجتمندى را رد نمى کرد و بـرخورد او با همه با خوش رویـى بـود.
(ابـن شاکر) یکى دیگر از مـورخان اهل بیت است که اخلاق خـواجه را چنین توصیف مى کند: خواجه بسیار نیکـو صـورت، خوش رو، کـریـم، سخـى، بـردبار، خـوش معاشـرت، زیـرک و با فـراست بـود و یکـى از سیاستمـداران روزگار به شمار مـى رفت.
(جـرجـى زیـدان) دربـاره خـواجه چنیـن مـى نـویسـد : علـم و حکمت به دست این ایرانـى در دورتـریـن نقطه هاى بلاد مغول رفت تـو گویى نور تابان بـود در تیره شامى.
در کتاب تحفه الاحباب محدث قمـى، صاحب مفـاتیح الجنـان، در مـورد خـواجه نصیـر مـى نـویسـد : نصیر المله و الدین، سلطان الحکماء و المتکلمیـن، فخر الشیعه و حجه الفـرقه النـاجیه استـاد البشـر و العقل الحـادى عشر.
برخی از تألیفات خواجه نصیرالدین طوسی:
• تجرید العقاید در کلام
• رساله در امامت
• اخلاق ناصری
• رساله در جبر و اختیار
• رساله اثبات واجب
• رساله بقاء النفس بعد فناء الجسد
• رساله در کیفیت صدور موجودات
• رساله در نفی و اثبات
• رساله فی العلم و العالم و المعلوم
• الرساله الشافیه عن الشک فی الخطوط المتوازیه
• تحریر مجسطی
• کشف القناع عن اسرار شکل القطاع
• تحریر کتاب مانالاوس فی الاشکال الکرویه
• تحریراکثرثاوذوسیوس
• تحریر کتاب مأخوذات ارشمیدس
• تحریرکتاب المناظراقلیدس
• تحریر کتاب المساکن ثاوذوسیوس
• تحریر کتاب الکره المترکه اطولوقس
• تحریر کتاب فی الایام و اللیالی ثاوذوسیوس
• تحریر کتاب ظاهرات الفلک اقلیدس
• تحریر کتاب فی الطلوع و الغروب اطولوقس
• تحریر کتاب ابسقلاوس فی المطالع
• تحریر کتاب المفروضات ارشمیدس
• کتاب ارسطرخس فی جرمی النیرین و بعدیهما
• تحریر کتاب معرفه مساحه الاشکال السیطه و الکرویه
• تحریر کره و اسطوانه ارشمیدس
• ترجمه ثمره الفلک
• تذکره نصیریه در هیأت
• ترجمه صور الکواکب
• رساله در شعاع
• زیج ایلخانی
• زبده الهیئه در هیأت و استکشاف احوال افلاک و اجرام
• سی فصل در هیأت و معرفت تقویم
• رساله در حساب و جبر و مقابله
• زبده الادراک فی هیأت الافلاک
• مدخل فی علم النجوم
• کتاب صد باب در معرفت اسطرلاب
• استخراج قبله تبریز
• تنسوق نامه ایلخانی در معدن شناسی
• جواهرالفرائض در فقه
• آداب المتعلمین درتربیت
• معیار الاشعار در عروض
• اساس الاقتباس
• تجرید المنطق
• تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الافکار
• رساله معقولات یا قاطیغوریاس
• رساله اثبات جوهر مفارق یا رساله نفس الامر یا اثبات العقل
• رساله العلل و المعلولات