گفتگو با عرفان طاهری فرد رتبه ۶ تجربی کشور در کنکور ۹۴
لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمائید از چه رشتهای چه رتبهای کسب کردهاید؟
عرفان طاهری فرد هستم رتبه ۶ تجربی کشور در کنکور ۹۴ از شیراز.
از چه سالی به کانون آمدید و چه شد که در آزمونهای کانون ثبتنام کردید و مهمترین نکاتی که در کانون یادگرفتید و برایتان مفید بود را بیان کنید:
از ۹ آبان وارد کانون شدم و بالاخره نتیجه ای که در کنکور گرفتم یکی از ثمرات آن است. مهمترین نکته برنامه راهبردی بود و اینکه از همان اول برای کل سال برنامهریزی دقیق طراحی شده بود یعنی اینطوری نبود که ماه به ماه فرق کند، از همان اول میتوانید به آن اعتماد کنید به خودم میگفتم اگر من با این برنامه جلو بروم تا این تاریخ مباحث تمام میشوند و دوران جمعبندی هم دارم.
یعنی اعتماد کامل و ما می دانیم کی تمام می شود و کی جمع بندی داریم.
علاوه بر آن من از کانون قلمچی برای تحلیل آزمونش بیشتر استفاده می کردم یعنی یکی از مهمترین کارهایی که میکردم تحلیل آزمون بود همراه با آزمون ساعت مچی همراهم بود دقیقا ساعت شروع هر درس و پایان هر درس را مینوشتم و وقتی میآمدم خانه تحلیل میکردم مثلا درس عربی حین آزمون، از حالت عادی بیشتر زمان میگرفت متوجه میشدم باید بیشتر تست بزنم یا اگر آن قسمت را بلد نیستم باید آن را یاد بگیرم و من برای تکتک درسها این کار را میکردم، گاه روزهای جمعه ۲ یا ۳ ساعت زمان صرف این کار میکردم ولی کاملا برنامهریزی دقیقی انجام میدادم حتی کتابی که در دو هفته بعدی قرار بود مطالعه کنم یا تست بزنم را هم دقیق مشخص میکردم.
این کار را تنها انجام میدادید یا با برادر دوقلویتان یا با پدر و مادر؟
اوایل پدر و مادر کمک می کردند ولی بعدش دیدند ما خودمان به تنهایی با هم میتوانیم این کار را انجام دهیم و من و احسان با هم انجام میدادیم.
برنامه شما و برادر دوقلویتان مشابه بود یا هر کدام سلایق متفاوتی داشتید؟
اغلب شباهت داشت.
وضعیت حضور شما در آزمونهای کانون چگونه بود؟
یک آزمون غایب شدم.
در صورتی که تراز شما دلخواهتان نبود مایوس نمیشدید؟ به این فکر نمی افتادید که آزمون بعدی را شرکت نکنید؟
ناراحت می شدم مثلا اویل اسفند یک آزمون نتیجهی دلخواهم نشد و خیلی بیدقتی کرده بودم سوالها را بلد بودم ولی نتیجهی مطلوبی نگرفتم ولی نگذاشتم این ناراحتی روی درسم تاثیر بگذارد.
این ناراحتی را به کسی هم گفتید؟
به احسان گفتم و با توجه به اینکه او هم کمی از نتیجهاش ناراحت بود پیشنهاد داد با هم برای یک ماه اسفند برنامهی دقیقی بریزیم. این دفعه به جای اینکه دوهفتهای برنامهریزی کنیم، چون نگران بودیم عقب بیفتیم، یک برنامه ی دقیق یک ماهه طراحی کردیم در این حد که تا عید نوروز چه ساعاتی درس بخوانیم و دقیقا چه تعداد تست برای هر مبحثی بزنیم. برنامهریزی دقیق که کردیم دیدم جای نگرانی هم ندارد چون همه درسها را جلو هستم و هنوز عقب نیستم.
شما و برادر دوقلویتان رتبههای پشت سر هم ۵ و ۶ و رتبههای ۱ و ۲ ایثارگران را کسب کردید. پس از اعلام نتایج واکنش شما به صحبت هایی که در فضای مجازی در مورد شما چه بود؟ رتبههای شما در آزمون های کانون هم خیلی شبیه هم بود. این موضوع را کمی بیشتر توضیح میدهید؟
در کنکور درصدهای ما خیلی متفاوت بود ولی نتیجهی ما پشت سر هم شد. برخی فکر میکنند من یک تست نزده داشتم و احسان آن سوال را جواب داده است ولی اصلا اینطور نیست درصدهای ما خصوصا در اختصاصیها خیلی متفاوت بودند.
درصدهای عرفان در درسهای مختلف:
ریاضی ۹۶%
زیست ۶۷%
فیزیک ۸۹%
شیمی ۹۰%
درصدهای احسان:
ریاضی ۸۰%
زیست ۸۲%
فیزیک ۹۲%
شیمی ۷۰%
ما توانستیم ثابت کنیم که اگر برنامه ای که ما انجام دادیم را دیگران هم اجرا کنند نتیجه میگیرند. لطف خداوند بود که رتبههای ما نزدیک به هم شد و سبب نارضایتی طرفین نشد الان من راضی هستم از این رتبه اگر تفاوت بیشتری داشت بد بود.
در آزمون های کانون غالبا من جلو بودم ولی در کنکور رتبه من ۶ شد.
محمدمهدی و محمدامین خادم بشیری رتبههای تکرقمی ۶ و ۱ هم از گچساران در کنکور ۹۴ مشابه شما بودند و برادری که در آزمونهای کانون معمولا رتبهی بهتری کسب میکرد در کنکور نتیجهی بهتری گرفت.
چقدر زحمت می کشیدید و چقدر مطالعهی شما کیفیت داشت؟ چقدر مهارت های فراشناختی داشتید و روشهای مطالعهی درستی داشتید؟
شاید هوش مهم باشد ولی از نظر من عامل اصلی سخت کوشی است. نمیخواهم بگویم من باهوش هستم و با ۷ ساعت درس خواندن این رتبه را کسب کردهام بلکه من از خیلی از کسانی که رتبهشان از من بدتر شده بود بیشتر درس خواندم و به همین دلیل، عامل اصلی را درس خواندن میدانم.
آیا وقتی شما زیاد درس می خواندید دوستانتان شما را مسخره نمی کردند؟
نه. امسال محیط مدرسه ما خیلی علمی بود و اول کشوری شد و ۳رتبهی تکرقمی و رتبههای ۲رقمی خوبی داشتیم. مدرسهی ما محیط مسخره کردن نبود بلکه فضای زحمت و تلاش بود، شاید دوستانمان به شوخی برخی اوقات چیزی میگفتند ولی معلوم بود که شوخی است و همه درس خوان بودند.
من در تابستان بعد از امتحانهای نهایی اصلا استراحت نکردم با خودم گفتم یک سال که بیشتر نیست قبلا هم زیاد تلاش کرده بودم میخواستم نتیجهی زحمتم را بگیرم. روز بعد از امتحان نهایی شروع کردم. روزهایی که مدرسه نمیرفتم ۱۱ و ۱۲ ساعت درس میخواندم و ایام مدرسه کمتر و مدرسه ما از تابستان یعنی بعد از تیر شروع شد.
در مورد کیفیت و کمیت مطالعهی خود توضیح دهید. چقدر درس میخواندید و چقدر این مطالعه کیفیت داشت؟ این که روش های مطالعهی خودتان را بتوانید کشف کنید.
برای درس ها از تجربیات دیگران هم استفاده می کردم مثلا میعاد لقایی رتبه ۱ ریاضی منطقه ۲ کنکور سال گذشته میگفت ادبیات را توانسته بود از پایین به بالا برساند و به ۸۵ درصد رسانده بود من هم ادبیاتم ضعیف بود دیدم اگر او توانسته است من هم میتوانم و درصدم را به ۸۸ درصد رساندم و ادبیات را اوایل نوسانی بودم مثلا یکبار ۵۰ درصد میزدم و گاه ۹۰ درصد ولی اواخر این درس را روی ۸۰ تا ۱۰۰ درصد ثابت کردم.
همچنین من از مجله آزمون استفاده می کردم.
یعنی شما کاملا خودتان را مدیریت میکردید. مثلا وقتی میدیدید در اسفند ماه افت کردهاید یا در ادبیات مشکل دارید، هیجان زده یا مایوس نشدید و غیر از تلاش، راه درست را جستجو و آن را پیدا کردید. آیا این توانایی را به تدریج کسب کردید؟
من می توانستم خودم را مدیریت کنم با پدر و مادرم هم مشورت می کردم و آنها برای هر درسی اگر قوی میشدم یا افت می کردم راهکارهایی به من ارائه میکردند. مادرم خیلی تاکید میکرد که ادبیات را باید کلاس کنکور بروم و من می گفتم یک هفته به من فرصت دهید و من دوست داشتم درس را خودم بخوانم و در نهایت موفق شدم ادبیاتم را بهبود بدهم.
سارا همتی هم به نکتهای مشابه شما اشاره میکرد دقیقا هم در درس ادبیات. اینکه مادر و پدر او هم تمایل داشتند سارا به کلاس برای ادبیات برود ولی او معتقد بوده میتواند خودش در این درس پیشرفت کند و در آزمونها و کنکور هم ثابت کرده بود که میتواند.
کمی دربارهی پدر و مادرتان صحبت کنید و بگویید از لحاظ آموزشی چه کارهایی برای موفقیت شما انجام دادند؟
پدرم ادارهی جهاد کشاورزی کار می کرد و در عربی هم سررشته دارد و عربی انسانی تدریس کرده است از عربی تجربی هم آگاه است. به یاد دارم تابستانی که وارد دبیرستان میشدیم عربی را به ما آموزش داد و پیشزمینه داشتیم. مادرم هم دبیر ریاضی است. او قبل از ورود به سال تحصیلی ریاضی را تا هر جایی که میرسید به ما آموزش می داد حتی در تابستان پیش هم ۲ یا ۳ فصل مهم را به ما تدریس کرده بود.
رابطهی شما طوری بود که به حرفهای مادر و پدرتان گوش میدادید یا لجبازی بود؟
نه اصلا لجبازی نبود چون میدانستیم واقعا خیر ما را میخواهند لجبازی نمی کردم حتی عید هم که اصرار داشتند کلاس ادبیات بروم از روی خیرخواهی بود. نگران این بودند که مبادا از این درسی که میشود واقعا جمعش کرد در کنکور ضربه بخورم من هم به همین دلیل اصلا لجبازی نمیکردم.
آیا شما و برادر دوقلویتان دعوا هم میکردید؟
آنقدر سرمان گرم درس بود که اصلا وقت دعوا نداشتیم.